انجمن گلف NCGU

صدای ناشنوایان را بشنوید!

صدای ناشنوایان را بشنوید!

انجمن گلف: انجمن گلف: قهرمان المپیک ناشنوایان می گوید با وجود داشتن 41 مدال قهرمانی کشور، استانی، آسیایی، جهانی و المپیک 12 سال است که شرایط استخدامش در هیچ کجا فراهم نمی شود و کسی حاضر به استخدام این ورزشکار کم شنوا نیست.


در زمینه ورزش تکواندوی ناشنوایان نام مریم خدابنده از اعتبار خاصی برخوردار است، این بانوی ورزشکار که ۸ بهمن ۱۳۷۱ در شهرستان فسا (میانشهر) متولد شده، با پشتکار و همتی مثال زدنی حالا در اوج قله قهرمانی ایستاده و بارها پرچم ایران را در میادین جهانی و المپیک به اهتزاز درآورده است.
کاپیتان تیم ملی تکواندو و قهرمان المپیک ناشنوایان در ۶ ماهگی به سبب سرماخوردگی و تب بالا تشنج می کند و گرفتار کم شنوایی می شود، اما ناامید نشده و در این برهه از زندگی به ورزش روی می آورد. او از ۱۰ سالگی تکواندو را با کمک مادرش در میانشهر آغاز نموده و در سال ۹۱ نیز به عضویت تیم ملی تکواندوی ناشنوایان در می آید. همین مورد نقطه عطف زندگی او شده و الان پس از ۱۲ سال حضور منسجم در میادین ورزشی، حالا نام مریم خدابنده به عنوان یکی از مطرح ترین ورزشکاران این رشته در آسیا، جهان و المپیک مطرح است.


مریم خدابنده به سبب علاقه زیاد به تکواندو از همان دوران کودکی هدفش را در این رشته دنبال می کند و با رقابت در کنار تکواندوکاران شنوا در مسابقات قهرمانی کشور حضور پیدا می کند. پس از آشنایی با ورزش ناشنوایان، در بهمن ۹۰ در مسابقات قهرمانی کشور شرکت می کند و بعد از عضویت در تیم ملی به نخستین مدال برنز خود در بازی های آسیایی کره جنوبی دست پیدا می کند.
کاپیتان تیم ملی تکواندوی ناشنوایان با کسب ۲ مدال برنز المپیک بلغارستان و ترکیه و دو مدال طلای المپیک برزیل حالا یکی از مطرح ترین ورزشکاران ناشنوا شمرده می شود.
او بر این باور است؛ با وجود کسب ۴۱ مدال استانی، قهرمانی کشور، آسیایی، جهانی و المپیک همیشه مورد بی مهری مسئولین ورزش قرار گرفته و ورزشکاران ناشنوا حتی در صورت کسب مدال المپیک دیده نمی شوند.
باوجود همه این افتخارات و در صورتیکه باید از طرف دستگاه های ورزشی و فرهنگی از او حمایت می شد، ظاهرا تنها آرزوی خدابنده استخدام در آموزش وپرورش و مربیگری تیم ملی پس از پایان ورزش حرفه ای است.
خدابنده با حضور در ایسنا در مورد مسائل مختلف صحبت کرد که گفت وگوی ایسنا با کاپیتان تیم ملی تکواندوی ناشنوایان را در ادامه می خوانید:

ویدئوی این گفت و گو را بوسیله این لینک مشاهده کنید.
* در ۶ ماهگی تشنج کردم و کم شنوا شدم
من متولد ۸ بهمن ۱۳۷۱ در شهرستان فسا (میانشهر) از توابع استان فارس هستم. یک برادر دارم که شغلش آزاد است. پدرم هم راننده و مادرم خانه دار است. در ۶ ماهگی به سبب سرما خوردگی تشنج کردم و باتوجه به مشکلاتی که در دوران طفولیت برایم رخ داد، پزشکان همان زمان به والدینم گفتند که باید سمعک استفاده کنم. واقعا برای من خیلی سخت بود چون سمعک را دوست نداشتم مرتب از گوشم در می آوردم و مادرم داخل گوشم می کرد. پزشک به مادرم گفته بود که اگر سمعک استفاده نماید صداها را می تواند بهتر بشنود و من را تشویق می کرد که از سمعک استفاده کنم. حتی مادرم من را به کلاس گفتار درمانی می فرستاد تا متوجه لب خوانی هم شوم. البته وقتی من تشنج کرده بودم خانواده نمی دانستند که من گرفتار چنین عارضه ای شدم و گوشم مشکل پیدا کرده است، وقتی دیدند صداها را به آسانی نمی شنوم متوجه شدند که من کم شنوا شده ام. واقعا مادرم شرایط بسیار سختی داشت و برای من از همان زمان دوران بچگی زحمت زیادی کشید و در تمام لحظات کنارم بود. دست مادرم را می بوسم که همیشه زحمتم به دوش او بوده و هست، البته از اینکه فقط کم شنوا هستم و در سلامتی کامل بسر می برم خدا را شکر می کنم.



* در مدرسه شنواها درس می خواندم
از همان دوران ابتدایی در مدارس افراد شنوا شرکت می کردم و واقعا برای من خیلی سخت بود. بسیاری از چیزها را به آسانی متوجه نمی شدم. به جز املا در سایر درس ها مشکل خاصی نداشتم. معلم وقتی دیکته می گفت خیلی وقت ها متوجه نمی شدم و به معلمم می گفتم برای من لب خوانی کن اما همکاری نمی کرد و اذیت می شدم. کلاس اول ابتدایی چون شرایط سختی داشتم یک سال افتادم و باردیگر تلاش کردم. به مادرم گفتند باید من به مدارس استثایی بروم، اما مادرم اصلا دوست نداشت با بچه های ناشنوا درس بخوانم. به خاطر پدر و مادرم اهتمام کردم در همین مدارس افراد شنوا تلاش کنم. مادرم خیلی پشتیبان و حامی من بود و به درسم کمک می کرد تا عقب نیفتم، همین زحمات مادرم سبب شد تا درسم را به خوبی ادامه دهم و الان دانشجوی رشته ارشد مدیریت هستم.
مادرم اصلا دوست نداشت با بچه های ناشنوا درس بخوانم، به خاطر پدر و مادرم اهتمام کردم در همین مدارس افراد شنوا تلاش کنم، مادرم خیلی پشتیبان و حامی من بود و به درسم کمک می کرد تا عقب نیفتم، همین زحمات مادرم سبب شد تا درسم را به خوبی ادامه دهم و الان دانشجوی رشته ارشد مدیریت هستم.
*در نوشتن املا مشکل داشتم و معلم همکاری نمی کرد
مادرم پیش از شروع کلاس ها همیشه به معلم ها می اظهار داشت که من کم شنوا هستم و با سایر بچه ها فرق دارم تا بیشتر هوای من را داشته باشند. ابتدایی مشکلی نداشتم و مدیر مدرسه بسیاری از من حمایت می کرد، اما زمان راهنمایی چون معلم ها همکاری نمی کردند خیلی سختی کشیدم. به معلم می گفتم چون تند تند صحبت می کنی من متوجه خیلی چیزها نمی شوم. می گفتم چون مشکل کم شنوایی دارم از خیلی چیزها جا می افتم و نمی توانم درست جواب بدهم. حتی تاکید می کردم که اگر امکان دارد به تنهایی با من حرف بزنید تا متوجه لب خوانی شما شوم. اما همکاری لازم را انجام نمی دادند. در دبیرستان که بودم متوجه کلاس زیست نمی شدم و گریه می کردم به مدیر و معاون مدرسه می گفتم که به معلم بگویید که با من بصورت لب خوانی صحبت کند تا من متوجه شوم. اما معلم قبول نمی کرد من را از کلاس بیرون کرد، مادرم به مدرسه آمد و گفت از اول ابتدایی تا الان دخترم خیلی با سختی بالا آمده تا همکاری لازم را با من داشته باشند اما متاسفانه همکاری نمی کردند. تمام درس ها راحت بود اما با کلاس زیست مشکل داشتم. به معلم می گفتم من کتاب زیست را می بندم و اصلا گوش نمی کنم. حتی امتحان میان نوبت پایانی را تجدید شدم، چون معلمش من را از کلاس بیرون کرده بود اصلا زیست را دوست نداشتم. البته در سایر درس ها مشکل نداشتم و شرایط خوبی داشتم. از دوم دبیرستان به هنرستان رفتم و گرافیک را ادامه دادم.


* سال ۹۱ عضو تیم ملی تکواندو شدم
از سال ۹۰ که هنرستان را به پایان رساندم، ۹۱ وارد تیم ملی تکواندوی ناشنوایان شدم و از سال ۹۲ نیز در رشته تربیت بدنی در دانشگاه ادامه تحصیل دادم. گرافیک را نیز دوست داشتم اما چون وارد تیم ملی شده بودم امکان ادامه تحصیل در این رشته وجود نداشت و ترجیح دادم در رشته تربیت بدنی درسم را ادامه دهم. دوست داشتم در رشته ای ادامه تحصیل بدهم که در کنارش به ورزش حرفه ای نیز بپردازم و از ورزش دور نشوم.
* فوتبال را خیلی دوست دارم
از بچگی فوتبال را خیلی دوست داشتم و با برادرم بازی می کردم. آن زمان نیز که تکواندو را شروع کردم به والیبال نیز علاقه داشتم و در مدرسه والیبال بازی می کردم. البته این قدر که به تکواندو علاقه داشتم فوتبال و والیبال را بصورت حرفه ای دنبال نمی کردم و هدفم بیشتر موفقیت در تکواندو بود.

* در نخستین مسابقه قهرمانی کشور متوجه زبان اشاره نمی شدم
سال ۸۴ تکواندو را در میانشهر با شرکت در کلاس های آموزشی شروع کردم. پدر و مادرم چون شناختی نسبت به این رشته نداشتند همراه من در کلاس های آموزشی حضور پیدا می کردند و از اینکه می دیدند من علاقه زیادی به این رشته دارم، اجازه دادند تا تکواندو را ادامه دهم.
با بچه های شنوا کار را شروع و در مسابقات استانی و قهرمانی کشور شرکت کردم. چون کم شنوا بودم فکر نمی کردم ناشنوایان نیز چنین رشته ای را دارند تا اینکه یک روز مربی ام در شیراز من را به فدراسیون معرفی نمود و تمام مدارکم را به آنها فرستادم و در نخستین دوره مسابقات قهرمانی کشور و انتخابی تیم ملی تکواندوی ناشنوایان در بهمن ۹۰ شرکت کردم. چون برای نخستین بار در مسابقات ناشنوایان شرکت می کردم متوجه زبان اشاره آنها نمی شدم، تکواندوکاران ناشنوا می گفتند تو شنوا هستی و من می گفتم نه من کم شنوا هستم و سمعک استفاده می کنم. همان زمان توانستم به تیم ملی راه پیدا کنم و برای نخستین بار در سال ۹۱ به مسابقات آسیایی کره جنوبی اعزام شدم. چون تجربه حضور در تورنمنت های برون مرزی را نداشتم سوم شدم. پس از این مسابقات کم کم با تکواندوکاران ناشنوا آشنا شدم.
چون برای نخستین بار در مسابقات ناشنوایان شرکت می کردم متوجه زبان اشاره آنها نمی شدم، تکواندوکاران ناشنوا می گفتند تو شنوا هستی و من می گفتم نه من کم شنوا هستم و سمعک استفاده می کنم، همان زمان توانستم به تیم ملی راه پیدا کنم و برای نخستین بار در سال ۹۱ به مسابقات آسیایی کره جنوبی اعزام شدم.
*از کودکی عاشق تکواندو بودم
سال ۸۴ در شهرستان میانشهر تعداد افراد کمی مشتاق این رشته بودند. با این وجود در کلاس های آموزشی تکواندو شرکت کردم و چون به این رشته علاقه و عشق زیادی داشتم هدفم را در آن دنبال کردم و برای پیشرفت در آن از میان شهر به فسای شیراز که تقریباً ۳ ساعت راه بود می رفتم و با تکواندوکاران شنوا مسابقه می دادم. آن زمان کمربند آبی داشتم و جهت شرکت در مسابقات کشوری به مازندران رفتم. به من گفتند از کمربند قرمز به بالا می توانی در مسابقات شرکت کنی. وقتی در مازندران بودم خیلی دوست داشتم در آن مسابقات رقابت کنم. وقتی به کمربند قرمز رسیدم مسابقات قهرمانی کشور افراد شنوا در تهران بود که برای من کم شنوا رقابت با افراد سالم شرایط سختی داشت. پس از شرکت در مسابقات قهرمانی کشور افراد ناشنوا به این رشته بیشتر علاقمند شدم و گفتم باید به هدفی که دارم تحت هر شرایطی برسم.
* حضور در مسابقات بلغارستان سکوی رشدم شد
نخستین المپیکی که با ناشنوایان شرکت کردم ۲۰۱۳ بلغارستان بود. اصلا نمی دانستم ناشنوایان هم المپیک دارند به همین خاطر استرس زیادی داشتم که البته سوم شدم. پس از اینکه در بلغارستان به جایگاه سومی رسیدم به خودم گفتم در المپیک ترکیه باید به طلا برسم که کسب عنوان قهرمانی دور از دسترس نبود، اما به خاطر ناداوری امتیاز زیادی از من کم کردند و باردیگر سوم شدم. هم اکنون دو مدال برنز در المپیک بلغارستان و ترکیه و دو مدال طلای انفرادی و تیمی المپیک برزیل را در کارنامه خود دارم.


*مدال برنز المپیک ترکیه شکست بزرگی برای من بود
در المپیک ترکیه پس از اینکه سوم شدم، چون برای طلا مبارزه می کردم خیلی ناراحت شدم و شکست بزرگی برای من بود. واقعا از ادامه مسیر ناامید شده بودم، اما به خودم گفتم باید تلاشم را چند برابر کنم تا به جایگاه بهتری برسم که خدا را شکر پس از کسب مدال طلا در مسابقات جهانی تهران، توانستم این جایگاه را باردیگر در المپیک برزیل تکرار کنم.
*همیشه آرزوی کسب مدال طلای المپیک را داشتم
سال ۹۱ که برای نخستین بار در مسابقات آسیایی کره جنوبی سوم شدم اصلا تجربه حضور در مسابقات برون مرزی را نداشتم. از همان جا استارت کارم زده شد و به هدف بالاتری فکر می کردم و به خودم می گفتم باید در مسابقات بعدی اینکه جهانی و یا المپیک باشد باید به مدال طلا دست پیدا کنم. حتی زمانی که به خاطر کرونا امکان اعزام به هیچ تورنمتی را نداشتیم و تمام باشگاه ها تعطیل شده بود در خانه با پیگیری تمریناتم تصویرسازی هم انجام می دادم و شرایطم را به شکلی طراحی می کردم که در المپیک برزیل خودرا روی سکوی قهرمانی می دیدم. حتی با مربی ام استاد نوروزی به سبب تعطیلی باشگاه ها بصورت آنلاین کار می کردم.
*موفقیت ورزشی ام را مدیون حمایت خانواده و مربیانم می دانم
پدر، مادر و برادرم همیشه مشوق من در تکواندو بودند و مرتب تاکید می کردند تو می توانی در این رشته به موفقیت های بزرگی دست پیدا کنی و من به خاطر خوشی آنها همیشه اهتمام می کردم در هر مسابقه ای عملکرد بهتری نسبت به قبل داشته باشم و به آنها قول کسب مدال طلا را می دادم. در مسابقات جهانی که سال قبل به میزبانی ایران برگزار شد، با کسب ۳ مدال طلا موجب افتخار خانواده و شهرستان میانشهر استان فارس شدم. پس از جهانی تلاش خودرا چند برابر کردم و به خودم این قول را دادم که باید به سختی رقابت کنم تا به مدال طلای المپیک نیز برسم. با توجه به این که هزینه ی ایاب و ذهاب، مکمل و... برای من سنگین بود اما با حمایت خانواده ام و مربیانم همچون استاد مددخانی، نوروزی و.. توانستم مسیر را به خوبی پیش بروم. حتی مربی روانشناس نیز با من صحبت کرد که بعد از کسب مدال طلای جهانی باید در المپیک نیز طلا کسب کنی و این قول را به خودم دادم که حتما با طلا از المپیک برخواهم گشت. برای دستیابی به هدفم خیلی تلاش کردم و مرتب مسابقات را تصویرسازی می کردم. با توجه به این که مسیر طولانی را برای رسیدن به برزیل تحمل کردم اما با انرژی مثبتی که مربیانم به من می دادند، سختی ها را به جان خریدم و فقط به طلای المپیک فکر می کردم.
برای دستیابی به هدفم خیلی تلاش کردم و مرتب مسابقات را تصویرسازی می کردم، با توجه به این که مسیر طولانی را برای رسیدن به برزیل تحمل کردم اما با انرژی مثبتی که مربیانم به من می دادند، سختی ها را به جان خریدم و فقط به طلای المپیک فکر می کردم.
* پس از کسب مدال طلا المپیک فقط گریه می کردم
پس از کسب مدال طلای المپیک برزیل وقتی روی سکو قرار گرفتم فقط گریه می کردم و حس بسیار خوبی داشتم که بالاخره زحماتم نتیجه داد. در جهانی تصور طلا داشتم اما اصلا فکر نمی کردم در المپیک نیز به مدال طلا دست پیدا کنم و زمانی که روی سکو ایستادم به تمام سختی هایی که از دوران کودکی تا لحظه کسب مدال طلا المپیک کشیدم فکر می کردم که حس قشنگی بود.
*برای پیگیری تمریناتم شرایط سختی را تحمل کردم
از بچگی سختی های زیادی کشیدم چون میان شهر استان فارس زندگی می کنم برای انجام تمرینات تکواندو زیر نظر استاد نوروزی مجبور بودم مسیر طولانی را از میان شهر تا فسا طی کنم. خانواده ام از نظر مالی شرایط خوبی نداشتند و پدرم برای گذران زندگی مرتب از جاهای مختلف پول قرض می گرفت. حتی بعضی وقت ها پول نداشتم که از میان شهر تا فسا را که تقریباً ۳ ساعت راه بود سوار ماشین شوم. آن زمان خوابگاه می دادند اما شرایط من برای گرفتن خوابگاه سخت بود. پس از اینکه پاداش مسابقات جهانی و دو المپیک ترکیه و بلغارستان را گرفتم برای خودم یک ماشین خریدم و یک سوئیت در شیراز اجاره کردم تا بدون دغدغه تمریناتم را پیگیری کنم.
* ماهی ۹۰۰ هزار تومان از صندوق پشتیبانی از قهرمانان دریافت می کنم
ماهی ۹۰۰ هزار تومان از صندوق پشتیبانی از قهرمانان و پیشکسوتان ورزشی دریافت می کنم. اوایل این مبلغ چیزی حدود ۹۶ هزار تومان بود که کم کم زیاد شد و به ۹۰۰ هزار تومان رسید.
* نام یکی از خیابان های میانشهر به اسم من است
مسئولین شهر میانشهر همیشه پشتیبان من هستند و حتی نام یکی از خیابان های میانشهر را به اسم من نامگذاری کردند. اما شهرستان فسا آن طور که باید حمایت کنند حمایت لازم را از من ندارند و تنها بعد از هر بار موفقیت در مسابقات جهانی و المپیک می کوشند با دادن کارت هدیه از من تجلیل به عمل آورند. در صورتیکه مشکل اصلی من بحث استخدام است که تا امروز اداره کل ورزش و جوانان استان فارس با وجود پیگیریهای زیاد هیچ اقدامی انجام نداده و توجه خاصی به این مساله نمی کنند.
مشکل اصلی من بحث استخدام است که تا به امروز اداره کل ورزش و جوانان استان فارس با وجود پیگیریهای زیاد هیچ اقدامی انجام نداده و توجه خاصی به این مساله نمی کنند.
* ۱۲سال است که برای استخدام در آموزش وپرورش تلاش می کنم
با توجه به این که دو مدال برنز المپیک بلغارستان، ترکیه و دو مدال طلای المپیک برزیل، دو مدال برنز بازیهای آسیایی ۲۰۱۲ کره جنوبی، ۲۰۱۵ تایوان و مدال طلا مسابقات جهانی و مدال طلا انفرادی و نقره تیمی در مسابقات جهانی ناشنوایان مجازی (آنلاین) در رشته پومسه را در کارنامه خود دارم، ۱۲ سال است که برای استخدام در آموزش وپرورش تلاش می کنم که متاسفانه تا به امروز نتیجه ای حاصل نشده است.
حتی بوسیله اداره کل ورزش و جوانان استان فارس و وزارت ورزش و جوانان نیز این مساله را پیگیری کردم که به من گفتند امکان استخدام ورزشکاران ناشنوا در آموزش وپرورش وجود ندارد. مدال آوران ناشنوا وقتی این مساله را فهمیدند خیلی ناراحت شدند و دلشان شکست. واقعا نمی دانم چرا ورزشکاران ناشنوا شرایط استخدام در آموزش وپرورش را ندارند.



* به جز پاداش، در پوشش رسانه ای نیز ناشنوایان مظلوم واقع شده اند
در المپیک بلغارستان و ترکیه که به مدال برنز رسیدم پاداش مدال آوران ناشنوا حدود ۲۰ درصد بود و پاداش خاصی دریافت نمی کردیم. اما امسال که در المپیک برزیل شرکت کردیم پاداش مدال آوران از ۲۰ درصد تا ۶۰ درصد افراد سالم بالا رفته بود. ما همیشه نسبت به موضوع پاداش مدال آوران ناشنوا انتقاد داشتیم و می گفتیم چه فرقی بین مدال آوران شنوا و ناشنوا از نظر پاداش و استخدام وجود دارد و باید یکسان سازی صورت بگیرد. حتی در پوشش رسانه ای نیز ناشنوایان مظلوم واقع شده اند و هیچ گاه رسانه ها آن پوششی که از مسابقات افراد شنوا دارند را نسبت به رقابتهای ناشنوایان ندارند و بهای لازم را نمی دهند و دیده نمی شویم. البته فدراسیون خیلی کوشش کرد که ما تحت پوشش کمیته ملی پارالمپیک قرار بگیریم اما فدراسیون جهانی موافقت نکرد.
* دوست دارم با استخدام در جایی پشتیبان خانواده باشم
دوست دارم در آینده شغل مناسب و برای خودم خانه مستقل داشته باشم و در زندگی به آرامش برسم. در زندگی همیشه مدیون پدر و مادرم هستم و دست و پای آنها را می بوسم. چون همیشه در کنارم بودند و من را حمایت کردند. دوست دارم با استخدام در جایی بتوانم مستقل شوم و پشتیبان خانواده ام باشم و زحماتشان را تا حدودی جبران کنم، هر چند الان نیز تا جایی که بتوانم کمکشان می کنم و دستشان را می گیرم.
در زندگی همیشه مدیون پدر و مادرم هستم و دست و پای آنها را می بوسم، چون همیشه در کنارم بودند و من را حمایت کردند، دوست دارم با استخدام در جایی بتوانم مستقل شوم و پشتیبان خانواده ام باشم و زحماتشان را تا حدودی جبران کنم.
*مادرم نخستین فردی بود که پس از طلای المپیک به او زنگ زدم
پس از کسب مدال طلای تکواندو در المپیک برزیل، به مربیانم گفتم موبایلم را بدهید باید اول به پدر و مادرم زنگ بزنم تا آنها را خوشحال کنم. ابتدا به مادرم زنگ زدم و گفتم؛ مادر جان طلا گرفتم این قدر خوشحال شد و حس خوبی داشت که تصور آن دشوار است. من ارتباط بسیار خوبی با مادرم دارم و همیشه حامی من بوده و هست.

*مربی تکواندوی شنوا و ناشنوایان هستم
مربی تکواندوی افراد شنوا و ناشنوا در میانشهر و فسا در استان فارس هستم، الان کلاس هایم بصورت خصوصی است اما پس از تعطیلات نوروز تصمیم دارم بصورت عمومی نیز در فسا آموزش داشته باشم. چون کم شنوا هستم برای بچه های ناشنوا کلاس ها بصورت رایگان است، اما از بچه های شنوا هزینه می گیرم.


*استخدام بزرگترین مشکل من است
تنها مشکل من استخدام است که متاسفانه ۱۲ سال است بطور مرتب پیگیر کار هستم. اگر جایی استخدام شوم دیگر مشکلی ندارم. البته به جز آموزش وپرورش هر کجای دیگر نیز باشد حاضرم کار کنم.
*کسب مدال طلای المپیک بزرگترین آرزوی من بود
اینکه در المپیک برزیل توانستم برای نخستین بار در تکواندو به مدال طلا دست پیدا کنم، بزرگترین آرزوی من بود که به آن دست پیدا کردم. اهتمام دارم در مسابقات جهانی سال آینده در کرواسی نیز باردیگر بر سکوی قهرمانی قرار بگیرم و سپس کم کم خودرا برای المپیک بعدی آماده کنم. البته تا جایی که بتوانم دوست دارم ورزش حرفه ای را ادامه دهم.
*دوست دارم مربی تیم ملی تکواندو ناشنوایان باشم
اگر زمانی بخواهم ورزش حرفه ای را کنار بگذارم، دوست دارم مربی تیم ملی تکواندوی ناشنوایان شوم و به آنها آموزش بدهم.
اگر زمانی بخواهم ورزش حرفه ای را کنار بگذارم، دوست دارم مربی تیم ملی تکواندو ناشنوایان شوم و به آنها آموزش بدهم.
* ناشنوایان از دید تمسخرآمیز برخی مردم رنج می برند
هیچ گاه از دید تمسخرآمیز مردم زمانی که با یک ناشنوا صحبت می کنم ناراحت نمی شوم. اوایل از دید مردم ناراحت می شدم و تصور می کردم که من را مسخره می کنند و به صراحت می گفتم ما را مسخره نکنید. بسیاری از ناشنوایان از اینگونه نگاه ها رنج می بردند، حتی به برخی می گفتم اینگونه رفتارها درست نیست و سرنوشت ما اینگونه رقم خورده و خدا ما را به این شکل آفریده نباید مورد تمسخر دیگران قرار بگیریم. هرچند دیگر نسبت به نگاه ها بی تفاوت شدم.
*به عنوان کاپیتان تیم ملی همیشه حامی سایر تکواندوکاران هستم
چون کم شنوا هستم در بسیاری از جاها به عنوان کاپیتان تیم به سایر ناشنوایان کمک کردم و بسیاری از حرف ها را که متوجه نمی شوند به آنها لب خوانی می کنم تا مشکل آنها برطرف شود. حتی به زبان بین المللی ناشنوایان نیز تا حدودی تسلط دارم و در مسابقات می توانم به آسانی با ورزشکاران سایر کشورها ارتباط برقرار کنم.



*هیچ یک از مسئولین ورزش برای استخدام من اقدامی انجام نداده است
زمانی که استاندار استان فارس برای بازدید از میانشهر آمده بود وقتی متوجه شد من قهرمان المپیک ناشنوایان هستم به من کارت هدیه داد که من به او گفتم دادن کارت هدیه چه فایده ای دارد مهم مشکل استخدام من است که حل شود. دادن کارت هدیه مشکل من را برطرف نمی نماید. به او گفتم بجای کارت هدیه موضوع استخدام من را در شهرستان فسا پیگیری کند که متاسفانه هیچ مسوولی دراین زمینه تا به امروز اقدامی انجام نداده است.

*دوران فراغت موسیقی گوش می دهم
در دوران فراغت دوست دارم موسیقی گوش کنم، بیشتر آهنگ های رضا شیری که با خواهرش مونا شیری که دوست نزدیک من در تکواندوی ناشنوایان است را گوش می دهم و ترجیح می دهم آهنگ های شاد گوش دهم. عاشق مسافرت هستم و دفتری دارم که دل نوشته هایم و هر اتفاقی که طی روز می افتد را در آن می نویسم. حتی برنامه هایی که مقرر است انجام دهم را در دفتر می نویسم تا فراموش نکنم. البته اگر فرصتی پیش بیاید تلویزیون هم نگاه می کنم.







1402/01/28
18:22:28
0.0 از 5
372
تگهای خبر: آموزش , المپیك , بازی , باشگاه
این مطلب انجمن گلف را می پسندید؟
(0)
(0)

تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب
لطفا شما هم نظر دهید
= ۱ بعلاوه ۵
انجمن گلف
ncgu.ir - مالکیت معنوی سایت انجمن گلف متعلق به مالکین آن می باشد